باوری از ناتوانی خویش ... ؟!

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    با درود به هموطنان مهربان امیدوارم نماینده ی قابلی در انتقال اطلاعات بیمه ای به خصوص بیمه کارآفرین باشم. با سپاس فراوان.

پیوندهای روزانه

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 76
    کل نظرات کل نظرات : 1
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 1

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 35
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 4
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 12
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
    بازدید هفته بازدید هفته : 50
    بازدید ماه بازدید ماه : 568
    بازدید سال بازدید سال : 4037
    بازدید کلی بازدید کلی : 32442

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.145.173.112
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

پربازدید

تصادفی

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بیمه کارآفرین 1745 و آدرس karafarin1745.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



باوری از ناتوانی خویش ... ؟!

روزی دانشـــمندى آزمايــش جالــبى انجام داد . او يك آكواريوم سـاخت و با قرار دادن يک ديوار شيــشه‌اى در وسط آكواريوم آن ‌را به دو بخش تقســيم ‌کرد 

در يک بخش ، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود ...

ماهى کوچک ، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد

او براى شکار ماهى کوچک ، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار نامرئی كه وجود داشت برخورد مى‌کرد ، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد … 

پس از مدتى ، ماهى بزرگ ازحمله و يورش به ماهى کوچک دست برداشت . او باور کرده بود که رفتن به آن سوى آکواريوم و شکار ماهى کوچک، امرى محال و غير ممکن است

در پايان، دانشمند شيشه ی وسط آکواريوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت , ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى آکواريوم نيز نرفت !!! 

 

 

میدانید چـــــرا ؟

ديوار شيشه‌اى ديگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در ذهنش ديوارى ساخته بود که از ديوار واقعى سخت‌تر و بلند‌تر مى‌نمود و آن ديوار ، ديوار بلند باور خود بود ! باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غير قابل عبور !

باوری از ناتوانی خويش .




تاریخ ارسال پست: یک شنبه 17 فروردين 1393 ساعت: 17:3
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط